حضرت حافظ
ما
زیاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
تا درخت دوستی
کی بر دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
گفت و گو آیین درویشی نبود
...ورنه
با تو ماجراها داشتیم
شیوه چشمت فریب جنگ داشت
ما خطا کردیم و صلح
انگاشتیم
گلبن حسنت نه خود شد دل فروز
ما دم همت بر او بگماشتیم
نکته
ها رفت و شکایت کس نکرد
جانب حرمت فرو نگذاشتیم
گفت خود دادی به ما
دل حافظا
ما محصل بر کسی نگماشتیم
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم تیر ۱۳۸۹ ساعت 11:37 توسط اشکان
|